خیلی دوست دارم خاکستری ننویسم . دوست دارم آبی بنویسم به ظلالی آسمون . سبز بنویسم به طراوت بهار . سفید بنویسم به خنکای زمستان و رنگارنگ چون پاییز هزار رنگ . اما به محض اینکه دست بر قلم میبرم بی اختیار همه چیز خاکستری میشه .شاید درون من خاکستریه و نمیذاره که من شاد فکر کنم . هیچکس نمیدونه که درون آدما چه خبره . گاهی وقتا خودمون هم از درونمون بی خبریم . شادی ها. غم ها . غصه ها . اندوه و نگرانی ها همه و همه از درونمون نشات میگیره و نمیذاره که یه لحظه هم به حال خودمون رها بشیم . راستی اگه رها بشیم چی میشه . یعنی اگه گوشمون رو به روی ندای درونیمون ببندیم . چه اتفاقی ممکنه که بیافته. فکر میکنم اونوقت یه زندگی بی معنی شروع میشه . نه شادی نه غصه نه غم نه ....... . فکر کنم همین جوری باشه بهتره . بذار همه چی باشه تا اینکه هیچی نباشه .
ba salam..
saite jalebi darin tabrik arz mikonam ishalah hamishe movafagh va ro be pishraft bashid
agar mayel be tabadole link hastin khoshal misham eftekhar bedin logoye maro dar saite khod gharar dahid va sepas be ma etela dahid va shoma link konim
ba sepase faravan az shoma doste aziz see u bye
من فقط اینو می گم که من بعد از کلی ناراحتی و غصه برای اولین بار به حرف دلم گوش کردم.و اتفاقای قشنگی برام افتاد که میدونم هیچ وقت تو زندگیم تکرار نمیشه.
سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما
سلام دوست عزیز
تبریک به خاطر هردو تولد،
متاسفانه در پستهای بالایی نمیشه کامنت گذاشت به ناچار اینجا میذاریم،
(فکر میکنم به علت استفاده از کدهای جاواست..)